سرنوشت اش
تنهایی است،
او که
بی رخصت
دل باخت...
دلتنگی مثل گیاه عَشَقِه است.
اگر فکر کنی حالا یک گوشه ای سبز شده است برای خودش و بیخیال از کنارش بگذری...آخ که بیچاره ات می کند.
قد می کشد،می پیچد و بالا می رود تا می رسد به خرخره ات.می پیچد و می پیچد تا از پا درت بیاورد...
به تمام زنانی که در کنار تواند
حسودی می کنم.
به آفتاب حتی،که در گرمای تابستان
صورتت را داغ می کند.
چشم دیدن هیچ شئ را ندارم
که در دستانت جای می گیرد.
رو به نابودی ام
و تو...
من بی انتخابات
تو را رییس جمهور پیراهنم
بر می گزینم.
می شود بر تخت بنشینی؟
*عنوان:جنگ برای عشق