چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

نارگل





تا دیروز مى آمد سرکار بدون اینکه مادر باشد.

امروز با نوزادی پنج ماهه آمد. نارگل که به لطافت گل بود.

آمده بود که از رئیس بخواهد مثل تمام مادران به او مرخصى زایمان بدهند. با سه ماه موافقت شد.

بعد از انتظارى دو ساله در لیست مادرشدن، شیرخوارگاه به او دخترى داده بود که در شناسنامه اش مهر "فرزند خوانده" مى خورد.



شب بیست و سوم رمضان





خواستم در این شب هاى عزیز، او را که زمانى تصور، تنها تصور مى کردم در دلش جاى دارم ببخشم. چرا که کینه، دلِ آدمى را تنگ مى کند و اوقاتش را تلخ. با خودم گفتم او را و تمام بدى هاى او را مى بخشم و فراموش مى کنم که اگر حواست پرت آدمى شود زندگى ات دیگر از آن تو نخواهد بود.

اما اگر هر زمان کسى بگوید دوستت دارم و تو یاد دروغ بزرگى به نام عشق بیفتى این یعنى واقعاً او را بخشیده اى؟

اگر هر زمان مردى روبه رویت ایستاد و دردى تمام بدنت را در آغوش گرفت، یعنى او را بخشیده اى؟

وقتى در تنگناى مالى قرار گرفتى و یاد اندک پس اندازى افتادى که از تو گرفته و هرگز برگردانده نشد، یعنى او را بخشیده اى؟!


کاش انسان مى توانست دچار فراموشى خودخواسته اى شود، دنیا چقدر زیباتر مى شد...



وقتى حسنى جمعه مکتب مى رفت




میگه کارى به کار کسى نداشته باش. دمخور نشو، گرم نگیر. سرتو بنداز پایین به مشغولیات خودت برس.

نمى دونه ینى ما چه مردم فضولى هستیم؟

نمى دونه آدماى ساکت بقیه رو بیشتر جذب خودشون مى کنن؟!

باید بهش مى گفتم هم کلام میشم با بقیه، حرفاى خاله زنکى ام مى زنم، غیبت هم مى کنم.

مردم آدمایى که شبیه خودشون میشن رو کمتر مى بینن.

خلاص.

خرداد عجیب٩٧





ساعت شش صبح یک رنگین کمان به من سلام کرد.

ادامه ام بده




بعد از چند روز کتاب خوانى در واگن هاى قطار،

امروز صبح هندزفرى را چپاندم در گوش هایم و تا آخر مسیر ترجیح دادم موسیقى گوش کنم.حالا به این فکر مى کنم که همه شاید موسیقى هایى داشته اند که روزى عاشقش بوده اند اما حالا،

تا به آن مى رسند فوراً آهنگ بعدى را پِلى مى کنند...


پ.عطرها، موسیقى ها، عکس ها خودشان خبر ندارند چطور قاتل روح انسانند.

پ. لعنت به بعضى خاطرات