چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

پیش پیش می‌خرم نگاتیو دلتنگیتو عکاسباشی!

 

انار را که به دست می‌گیری و شروع به فشردنش می‌کنی تا دانه دانه یاقوت‌هایش جان دهند و بعد که رهایش می‌کنی و به فراموشی می‌سپاری‌اش، مثل همان زمانی می‌شود که "دل" تنگ شده است.

انار منتظر نیشتری است تا

تمامی عصاره خونین خود را به رخ پیرامونش بکشد

دل منتظر یک تلنگر برای از هم پاشیدن.

 

*Cafune

 

 

بعد از سه روز در پیله خود بودن، صبح را با رقص(اگر بشود اسمش را رقص گذاشت) با موسیقی‌هایی که اطراق‌شان در گوشی من شوخی است و باید دست به دامان اینترنت شد، شروع کردم. یک فنجان اسپرسو و دوش و این‌ حقیقت که هیچ‌کس نمی‌تواند به داد آدم برسد، که سگ سیاه نامیدن افسردگی کم لطفی است، بلکم غول بی شاخ و دم. 

انسان نیرویی عظیم دارد برای شاد شدن، برای به حد مرگ غمگین شدن و در این جبر زندگی "شایدها" و "ای کاش‌ها" بلای جان خورشید درون‌ هستند و...

 

 

*کافونه (cafune)، یه کلمه پرتغالی برزیلیه و جزو منحصر به فردترین کلمات دنیاست به معنی "حرکت دادن نرم انگشتان میان موهای کسی که دوستش داری''

 

 

 

 

۱۸۴؛ توهّم حیات

 

 

درد که زبانه می‌کشد تا جانم را بسوزاند

بعضاً تسکین‌دهنده‌های قرمز و آبی می‌روند در نقش اسمارتیزهای کودکی،

لااقل آنها طعم خوشی داشتند حتی برای لحظه‌های کوچک. 

سریال‌های عاشقانه و کم‌خرج ترکی هم حواسم را پرت نمی‌‌کنند.

درد مفتخر قد افراشته می‌کند و من هر آن مچاله‌تر به سان جنینی در تاریکی اتاق غرق می‌شوم.

این‌جاست که نقش خیال برجسته‌تر و تنهایی‌ام را به رخ می‌کشد...

 

 

 

 

 

 

معانقه

 

ناگهان دلتنگ شدم

برای بوی دریا...

موسیقی دردیم و سزاوار سکوتیم

 

شاید دو سال قبل اگر در چشمانم نگاه می‌کرد و می‌پرسید

"الان داری به چی فکر می‌کنی؟"

فوراً سفره دل باز می‌کردم، اما از مزایای پیرتر شدن همین بس که

سکوت را می‌‌آموزی و به لبخندی بسنده می‌کنی.

دنیا مشتق از دنائت

 

 

سال‌هاست دنیا رو

و بعضی آدم‌ها رو

به مدد قرص‌های رنگارنگم تاب میارم

اما یه شوک، یه تلنگر، همه روزهایی که تحمل کردم رو خراب می‌کنه روی سرم.