یکى از فواید تنهایى، بیشتر کتاب خواندن است.
اما همین کتاب خواندن هم، تنهاترت مى کند.
پ١.حوصله ندارم بیشتر راجع به اونچه که نوشتم توضیح بدم!
پ٢.دیشب باز کابوس دیدم.براى بار نمى دونم چندم منو زده بود. از گردن تا کمرم غرق خون...
صبح که پاشدم مى دونسم تا شب اخلاقم سگیه.
من
هیچ خانه اى را
بدون پنجره به رسمیت نمى شناسم،
و هیچ مردی را
که پیراهن چهارخانه نمى پوشد...
بر قله ى تاریکى
در آغوش سهمگین بادى تابستانى
زنى به فروخوردن بغضى هزارساله
ایستاده است.
آن سوى شهر
مرد تارهاى مو را از سر شانه هایش مى تکاند...