و هر روز
کرکره که بالا مى رود
با چشمانى که نیستند
زل مى زند به خیابانى
که خلوت است
که شلوغ مى شود
و هر روز با قلبى که نیست
دلش با هرنگاه غنج مى رود
"آیا مرا با خود مى برى؟
این همه عریانى خسته ام کرده است..."