چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

اندر احوالات من و همکار سانتیمانتال(1)


همکار سانتیمانتال، مثل خیلی وقت ها که مثلا دارد با خودش حرف می زند بلند گفت چقدر "دروغ" بد است. مثل خیلی وقت ها که خودم را به نشنیدن می زنم رفتار نکردم. فکر کردم الان اگر دم به دمش بدهم حرف های بامزه ای می شنوم. گفتم: آره ، دروغ بده. خیلی چیزا هست که بده. تهمتم خیلی بده.

گرم شد. ادامه داد:
اصلا نمی فهمم آدما برای چی دروغ میگن. ادا در میارن. توی دانشگاه یه عده بودن همچین تظاهر به دوست داشتنت می کردن که نگو! مخصوصا ترم آخر هی قرار کافه و دورهمی میزاشتن. یا تو فیسبوک هی میان قربون صدقه میرن و ابراز دلتنگی می کنن.
لبخند زدم و گفتم که می فهمم چه می گوید.
تشویق شد باز بگوید:
حالا چند روز پیش یکیشون تنه به تنه از کنارم رد شد و رفت اما سلام و علیک نکرد!
گفتم تو چرا نکردی? فوری جواب داد که چرا خب،من سلام کردم.
باز لبخند زدم اما وقتی گفت که از آن آدم ها نیست که الکی قربان صدقه کسی برود بعد پشت سرش صفحه بگذارد، دلم قهقهه زدن می خواست.
به دونقطه پرانتزی بسنده کردم و به کارم مشغول شدم...
  • فاطم
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.