اندکى به سه
- دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۵۳ ب.ظ
کلاغ نشسته بود روى کابل برق و با منقار نیمه باز به من خیره شده بود.
گرمم بود. با بادبزن خودم را تندتند باد مى زدم و چشم از او بر نمى داشتم. مى دانستم از پشت شیشه هاى رفلکس نمى تواند مرا ببیند اما حسى غریب نمى گذاشت او را نادیده بگیرم.
سرم را گرداندم به هواى صداى کسى.
برگشتم و دیگر کلاغ آنجا نبود.
- ۹۷/۰۲/۱۷