در روز یکشنبه
زن لباس مى شوید
روى بند به باد مى دهد
اسفناج پاک مى کند
ظرف ها را به آب و دست هایش مى سپارد و زانوى دردناکش را مى بوسد وقتى
صداى اذان همسایه به گوش مى رسد...