چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

از تهران تا پاریس، از هفت تا هشتاد سال



صدای اذان می‌آید.

در تاریکی خانه نشسته‌ام، خیسِ باران.
موهایم را چنگ می‌زنم و به نزدیک‌ترین چیزی که دستم می‌رسد مشت می‌کوبم.
حس می‌کنم به زودی انفجاری عظیم در من رخ خواهد داد. بیش از گنجایشم از غم انباشته‌ام، از نفرت.
انگار همهٔ آدم‌های دنیا گوشهٔ تبرزینشان را آرام و بی‌وقفه بر پوست تنم می‌کشند.
جنگنجوی خوبی نیستم...

پ.دست‌کم تو غمگین لبخند نزن، تنها تو.
  • فاطم
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.