و اگر چهارشنبه ای از مرداد، تنهایم نمی گذاشتی...
- پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۸ ق.ظ
بعد از سرگیجه وحشتناک وقتی به زحمت به خواب می روی، زجر بزرگیست که با یک کابوس و تپش قلبی آزاردهنده بیدار شوی.
استخر عمیق بود، خیلی زیاد. در آب افتادم. کف استخر افقی ماندم. انگار جاذبه ای شدید مرا چسبانده بود و هیچ جور نمی توانستم تکان بخورم. ذره ذره می مردم و می دانستم تقلا کردن بیهوده ترین کار دنیاست.
من می مردم.
- ۹۵/۰۵/۰۷