اسنایپر _ نیمه خودکار
- شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ
سخت میره و برمیگرده این نفس.
سقف روبه چشمامه، ترک هاشو نگاه می کنم. دستمو میذارم رو صورتم، چند تا دیگه ازون خطا باید بیفته روش تا اینی که پایین میره دیگه بالا نیاد. که تموم شم.
دنبال مقصر میگردم. کی راه هوا رو تنگ کرد? اونی که گُه کشید به جوونیم? یا اونی که ادعای عشق کرد بعد شرایط فرار ازون شغل کذایی رو برام جور کرد?!
نه، همه چی وابسته به تصمیمات خود آدمه...
مامان منو نبند به بهارنارنجو بیدمشک. من یه عرقی میخوام که بخورم و چشمامو ببندم و به تنفس لنتی فک نکنم.
پ. راضیم به مقدری که می شود اما گاهی کم می آورم، به دل نگیر.
- ۹۵/۰۲/۰۴