چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

یا من ارجوه لکلّ خیر



رفته بودم نمایشگاه عکس، یعنی می گفتند نمایشگاه عکس است. به گمانم ده تا هم نبود تعداد کارها. جلوی هر عکس یک هدفون بود که باید به نوبت می گذاشتی روی گوشت و نمی دانم به چه گوش می دادی. زل می زدی به عکس و گوش می دادی.

شلوغ بود. فقط نگاهی انداختم و از لابه لای آدم ها و صندلی ها به سمت خروجی سر کج کردم. زانوی چپم محکم خورد به یکی از نیمکت های سنگی. آخی گفتم و ...
پشت فرمان که نشستم درد بیشتر شد،دلم ضعف رفت، دلم بغل خواست.
دلم بغل می خواهد امشب.
سلام بر ماه زیبا.
  • فاطم
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.