خیابان ارامنه، متری شش و نیم
- سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۰۹ ب.ظ
شب گذشته اندکی به خواب رفتم و الان که پشت میزم در دفتر انتشارات نشسته ام بسیار خسته و خواب آلوده ام.
در ساعت استراحت هستیم. سرم را می گذارم روی میز و چشمانم را می بندم. صدای شستن ظرف های ناهار از آشپزخانه می آید.
صوت آب شیرین است، خواه رودخانه باشد خواه شیر دستشویی.
"ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم." همکار می پرسد چرا از ضمیر جمع استفاده شده است و چرا خیلی جاها خدا به صورت سوم شخص در قرآن یاد می شود?
سرم را بلند می کنم و باهم در این مورد حرف می زنیم.
یادم بماند که نزدیک من است، نزدیک تر از رگ گردن.
چشمانم را می بندم.
- ۹۴/۱۱/۲۷