چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خیابان ارامنه، متری شش و نیم





شب گذشته اندکی به خواب رفتم و الان که پشت میزم در دفتر انتشارات نشسته ام بسیار خسته و خواب آلوده ام.

در ساعت استراحت هستیم. سرم را می گذارم روی میز و چشمانم را می بندم. صدای شستن ظرف های ناهار از آشپزخانه می آید.
صوت آب شیرین است، خواه رودخانه باشد خواه شیر دستشویی.
"ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم." همکار می پرسد چرا از ضمیر جمع استفاده شده است و چرا خیلی جاها خدا به صورت سوم شخص در قرآن یاد می شود?
سرم را بلند می کنم و باهم در این مورد حرف می زنیم.
یادم بماند که نزدیک من است، نزدیک تر از رگ گردن.
چشمانم را می بندم.
  • فاطم
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.