سوز برف
- چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ق.ظ
رژ لب قرمزش را شارژ کرد و وارد کافه شد.
مرد منتظرش بود.
یک موهیتو سفارش داد. مرد یک چای.
موهیتو را برداشت. جوری شروع به نوشیدن کرد که انگار با لب هایش لیوان را در آغوش می فشارد.
لیوان را گذاشت روی میز، چرخاند و از طرفی که رد لبش بر روی آن جاخوش کرده بود سُر داد طرف مرد، که طعم دلپذیری دارد، که باید بچشی.
مرد گارسن را صدا زد و یک نی خواست...
- ۹۴/۱۱/۰۷