چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

اللهم الرزقنا...



چند ماه گذشته، اما رهایم نمی کنند. آن هم به طرز مسخره ای که انگار همان با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن است. توی صورتم رفتار گذشته ام را می پاشند، بدی هایم را جمع می کنند و می کوبند بر سرم و بعد می گویند اصلاح شو و برگرد!!

دست از سرم بردارید. اگر زندگی ام جهنم است، دور شوید تا آتشش دامنتان را نگیرد.
من به این سکوت زنده ام. به ندیدنتان. 
دنیا به این بزرگی، آدم به این زیادی. چرا آسوده ام نمی گذارید?!
دلم(که نمی دانم دارم یا نه)،گرفته است.
سال گذشته دراین ایام، بی آنکه بخواهم ، سفری سخت مرا خواند.
همان جا خواستم، ازبزرگی که انگار هنوز هیچ از او نمی دانم، اگر صلاح کار من تمام شدن است، کمک کند.
تمام شد.
و من امسال دلتنگم.
مرا بخوان...

  • فاطم
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.