Those three little words
- دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ
دیر جریان داستان پست چی چیستا یثربی را فهمیدم. دو قسمت مانده بود به انتهای ماجرا.شروع کردم به خواندن از قسمت به گمانم بیست و پنج. کاری ندارم به قصه و حجم انبوهی از حسرت و درد که منتقل می کرد. در من چیزی زنده شد.
زمانی به واسطه زندگی خارج از ایران، عادت به نامه نویسی داشتم. نامه ها معمولا با چیزی همراه می شد. حتی با چند گلبرگ.
انگار روح آدمی بود که در خطوط حلول می کرد. تمامی حس و حال نویسنده منتقل می شد به گیرنده ی نامه.
وقت نوشتن، گریسته یا از گفتن خاطره ای مشترک، لحظاتی مداد را رها کرده و بلند بلند قه قهه زده است.
می توانستی وقت دلتنگی نامه ها را دوباره خوانی کنی. روی کلمات دست بکشی. کاغذ را ببویی و ...
حالا اگر بحث انرژی یا سیگنال های انسانی درست باشد تکلیف پست چی نامه ها چه می شود.
نامه های درون شهری که پست چی محله ای داشت، روزی چندبار باید درد جابه جا می کرد? روزی چند بار خبر خوش?
- ۹۴/۰۸/۲۵