چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

تشنه ام


آخرش چی میشه؟خب معلومه که مرگ آخرشه، قبل از آخرش چی میشه؟!

زندگیم شده عین زندگی یه ربات با این تفاوت که رباته لبخندم میزنه، بقیه رو هم اذیت می کنه.

اما همین.

انگار دارم به همین زودی دچار روزمرگی میشم.

چی کار کنم؟!!

یه وقتی فک‌ می کردم، شاید بتونم راهمو تو عکاسی پیدا کنم. فک می کردم یه روزی یه شات می زنم که هیشکی تو دنیا نزده. یه صحنه رو ثبت می کنم که همه چارشاخ بمونن! حالا هفته ای یبار دستم میخوره به ژیا-دوربینم- اونم نه قاطی مردم. نه یه جای خاص.
یه زمانی هم فک میکردم میشه نوشتنمو پرورش بدم. میشه...
قبل ترشم فکر نقاشی بودم، فکر زدن یه گالری، یه سبک جدید.
حالا اما عمرا به هیچی فک نمی کنم.
شایدم عجولم. اما نه، پیر دارم میشم و خنگ و دیگه نمیدونم اصلا استعدادی دارم یا نه...
  • فاطم
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.