چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

یه چیز بی ربط بگو بخندیم!


خودکار به دست می گیرد و شروع می کند به پرسیدن.

می پرسد و یادداشت می کند. هراز گاهی هم چنگالش را در ظرف میوه اش فرو‌می بردو از میوه های متنوع و تکه تکه شده به سمت دهانش می برد.

تمامی گفت و‌گو بیست دقیقه هم به درازا نمی کشد.

مدام لبخند می زند، ابرو بالا می اندازد و می گوید: تو خیلی خوبی! خانه که داری، شغل مناسب و در دلت راضی هستی از اوضاع. حالا اگر هر روز چند قطره اشک هم بریزی مگر چه می شود؟!

می گوید تو جنگیده ای مدت ها و طبیعی است که الان خسته باشی. از خودت توقع زیادی نداشته باش. که این اوضاع حداقل تا شش ماه طول می کشد.

شش را می کشم و می گویم: شش ماه؟!

می گوید: حداقل.

باز تاکید می کند که فاطمه، تو خیلی خوبی!

و هر دو می خندیم.

آخر هم سه نوع قرص و‌به امید دیداری برای یک ماه بعد.                        

  • فاطم
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.