موهیتو باطعم نگاهت
- يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ق.ظ
مرد دهه ی ششم زندگی،تنها دور میزی دونفره نشسته ، با کتابی به قطر نمی دانم پنج یا شش انگشت یا بیشتر. غرق افکارش به میز خیره شده است.
آن سوی کافه، درست کنج جنوبی، مرد دهه ی چهارم زندگی، خودکار به دست، تند تند می نویسد. گاهی سربلند می کند و به اطراف خیره می شود. نگاهش پر از هیچ، انگار کن در همان نوشته هایش باقی مانده است . کنار بار کافه، دوپسر در دهه ی سوم زندگی خود سیگار دود می کنند، با حس شیک پوشی ناشی از کت و شلوارهایشان، آرام باهم مشغول گپ زدن هستند.
این کافه چقدر بوی آرزوهای معلق در هوا می دهد...
- ۹۴/۰۶/۲۲