چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت





بعد از جنگ‌و‌جدل ذهنی چند ساعته،چه چیزی می توانست‌مرا از فکر و‌اندوه ماندگار نبودن فانتزی های ذهنی بیرون بیاورد؟

خیلی چیزها. شاید راندن با سرعت دیوانه وار و جیغ هایی که ازاعماق درونم رها می شد. شاید پریدن از ارتفاع جوری که درد پا امانم را ببرد. آب بازی با بچه ها کنار حوضی قدیمی، خوردن لورازپام و خواب چند ساعته...

این آخری ایده ی افتضاحی بود.

راحت ترین و‌دم دست ترین راه فرار،شروع مجدد یوگا بود.

روز اول. 

بدنم خشک شده و انرژی که از من گرفت و عرقی که جاری شد،آرامش دردناکی در پی داشت...

  • فاطم
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.