به تاریخ ۲۴مردادساعت ۲۰:۵۰
- شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ
دستان سرد بابا را گرفته بودم. هر دو سخت می گریستیم و مرد می خواند به عربی.
نگران بابا بودم.
نگران مادر که در خانه چشم به راه بود.
الیس الله بکاف عبده؟ آرامم.آرام...
- ۹۴/۰۵/۲۴
دستان سرد بابا را گرفته بودم. هر دو سخت می گریستیم و مرد می خواند به عربی.
نگران بابا بودم.
نگران مادر که در خانه چشم به راه بود.
الیس الله بکاف عبده؟ آرامم.آرام...