چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

شب چندم از چندمین هفته





جایی خواندم که همه ی آدم ها شادی می آورند، بعضی ها با آمدنشان، بعضی ها با رفتنشان.

اما من می گویم بعضی ها آمدنشان رنج است، ماندنشان غم، رفتنشان مرگ ...

انقلاب


از پنج شنبه بیزارم.

دلتنگ ترین روز هفته...


از من دریغ نکن،حتی نقطه ها را



دارم یاد می گیرم در تعامل با آدم ها به دانسته هایم اکتفا نکنم. انسان موجود پیچیده و غیرقابل پیش بینی است.
جای دور نرویم، همین مادر از جان عزیزترم این روزها مرتب در ذهن من علامت تعجب و سوال ترسیم می کند.
همین مامانی که مرتب از رنگ موهای من شاکی بود، دیشب در کمال ناباوری گفت که چقدر این رنگ به صورت من می آید و اصلا چرا می خواهی مشکی اش کنی?!
نگفتم که از بس شما شکایت کردی. ریشه موها را نشانش دادم و گفتم خب موهای من تیره است و ...
مادرها کلا موجودات نگرانی هستند. وقتی یک نفر از من تقاضای ازدواج کرد، مامان سرزنشم کرد که نباید می گفتی مطلقه هستی و برسر حرفش محکم ایستاد که هیچ مردی با نزدیک شدن به من نیت خیر ندارد.
نفر دوم که درخواستش را با من مطرح کرد، مامان تغییر رویه داد و باز محکومم کرد که چرا نگفتی جدا شدی??اصلا چرا گفتی مجردی?!!
یاد گرفته ام در مقابل او فقط سکوت کنم. حق را به او بدهم و توانم را بگذارم برای جنگیدن با بقیه آدم ها. 
آدم های عجیب، دنیای وحشی...

پ.رئیس چاپخانه می پرسید رأی می دهم? پرسیدم شما چطور? گفت بله خانوم،به انگلیسی ها :)

می گفتی لذت، می شنیدم رنجی ابدی



بیدار می شوم از دردی که در جانم فریاد می کشد.

کورکورانه تاریکی خانه را قدم می زنم و
به آغوش های نابالغی فکر می کنم که قربانیان خود را امشب و هرشب به قتلگاه خواهند برد...

من آن انار، تو باغبانی دل شکسته


دست دراز می کنی به سمت درخت انار

در اوج تابستان.
می چینی،
میوه پوک است...

پ.به بهشت می رود دختری که با درد جان داد؛ در ساعت سه صبح.

ساعت برنارد



گاهی وقت ها هم هست که بلبل می زند زیر آواز نه از خوشی.

می خواهد ببیند آن اطراف کسی جوابی برای چه چهه زدن دارد یا اینکه جز دیوارها که هر روز نزدیک تر می شوند، همدمی نیست.

پ.خواب گریزپاست
و چشمانم
در انتظار بیعت.

سپندارمذ



بانوی زمستان
در شنبه ای که شروع او است
قد راست می کند و دلش
 نه شور می زند نه ماهور...