و تیغی که فردا میبرد
- يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۴۹ ب.ظ
مداد کنته را کشیدم روی کاغذ
هی کشیدم
کشیدم
کشیدم
چشمانش در نمیآمد و عجیب بود چراکه چشمانش صدرنشین رویاپردازیهای من است.
کاغذ را کناری گذاشتم و صورتم را از پنجره بیرون بردم به بهانه باران؛ کسی در کوچه نبود.