چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
بایگانی
نویسندگان

چقدر خودکشی زیاد شده!

 

سر کار نرفتم، ماندم زیر پتو و روز را خیلی دیر شروع کردم؛ شاید دیدن فرش‌های هریس و محو زیبایی‌شان شدن هم نوعی شروع کردن روز بوده باشد.

سراغ ذخیره زعتر رفتم، خوشحال که هنوز دارمش و چه ترکیب بهشتی‌ای می‌شود با نان سنگک و پنیر داغ.

نگاهی به زن خسته روی بوم انداختم، رو برگرداندم و دوباره خزیدم زیر پتو. به سیگار فکر کردم و با لعنتی که به او فرستادم دهانم شیرین شد با خرمالوی خنکی که در یخچال منتظرم بود.

باید کدوها را سرخ کنم، باید بادمجان‌ها را سرخ کنم، باید مشت بکوبم به قلبم‌‌‌.‌..

 

 

  • فاطم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">