_۶ روز از شروع جنگ گذشته، انگار خاک مرده ریختهاند روی شهر؛ هر کسی که توانسته کوله را بسته و رفتن را به ماندن ترجیح داده است.
_"مغازه خودکشی" را میخوانم با پسزمینه صدای شلیک پدافندها...
_تازه داشت حالم رو به بهبودی میرفت که دنیا روی زشت دیگری از خود را به رخم کشید.
_دیشب به خوابم آمد، خوشحال بود.