چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

*BFG



گوش چپم را مى گذارم روى بالشت(یا بالش!) و فشار مى دهم. حالا فقط صداى نفس هایم را مى شنوم. چشمانم را مى بندم، انگشتان دست راستم مى روندکف دست چپم، ناخودآگاه.

با خودم مى گویم کاش غول بزرگ مهربان حقیقت داشت، یک امشبى مى آمد و رؤیایى لطیف از پنجره اتاقم مى فرستاد بالاى تختم، بالاى سرم...


پ١.پدرجان، پدربزرگ قشنگم، خرمالوها در راه اند و شما باز هم نیستید.

پ٢.حالا صداى تپ تپِ قلبم را هم مى شنوم.



*Big Friendly Giant:BFG

عنوان فیلمى سینمایى

  • فاطم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی