در من جریان داری، بسان اندوه
- شنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۴۰ ق.ظ
ماندهام در خانه. تپش قلبم را نادیده میگیرم و دل میدهم به شستن ظرفها و آرامشی که آب به دستانم میدهد.
مرتب صدای فریاد کلاغها میآید؛ شاید جوجهای مرده باشد.
فکر، مشغول داغی خورشید است و تکلیفی که مجبورم میکند ساعتی دیگر از منزل بیرون بروم. لباسهایم را زیرورو میکنم تا مهربانترینشان را در این روز گرم خرداد به تن کنم.
خیره میمانم به رگهای دستم؛ زندگی میگذرد، با تمام نامهربانیهایش عجیب میگذرد.
- ۰۴/۰۳/۰۴