چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

پنجره ها باز، عطرت از کدام سو می وزد



ساعت دو و نیم بیدار شدم و شروع کردم به عکس انداختن برای کلاس صبح. امکاناتم کم و عکس ها باب میلم نشد. نشستم پای لایت روم و ادیت.
به این فکر کردم که خودم در مقابل بقیه آدم ها چقدر رو توش شده ام? چقدر خودم نیستم?
بعضی آدم ها همه جوره کنارم مانده اند. وقتی عصبی بودم، وقتی گریه می کردم. وقتی دلم سیگار می خواست یا دویدن وسط خیابان. وقتی وحشی بودم و بی رحم. این آدم ها اهل ادیت نیستند. اما خیلی ها مرا با ویرایش خودشان دوست دارند. بعد نه آنها تاب می آورند نه دل من قرار ماندن می گیرد...
  • فاطم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی