چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

به وقت طلوع، صدایم کن




اینکه می‌گویند زمان مرهم است بر خیلی از زخم‌ها درست نیست. خاطرات تٲثیرگذار به زعم من، فراموش نمی‌شوند. با آنها زندگی می‌کنی. گوشه‌ای از روزمرگی‌هایت نگهشان می‌داری. اگر خوب باشند که تلخی امروزت را تعدیل می‌کنند، پس چه بهتر که مدام در ذهنت تکرارشان کنی. اما اگر غم باشند، اگر زخم باشند، باید کاری کرد که دورتر شوند. در ماندگاریشان شکی نیست اما در کمرنگ کردنشان هم دستی باید جنباند.

لازم است گاهی عکس‌ها پاره، آهنگ‌ها حذف و چیزهایی دور انداخته شوند.

پ۱.راحتیِ دو نفره‌ی تخت‌خواب شو را فروختم، بعد از دو سال خدمت صادقانه‌اش.
فروختم به پسرِ عبدلی معروف.
پ۲.این تخت دو سال تمام تنهایی را به رخم می‌کشید، پس شب‌های زیادی روی زمینِ سفت صبح می‌شد تا دهن‌کجی محکمی به او شود...
  • فاطم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی