*با تو مرگ و بدون تو مرگ است
- سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ب.ظ
خوشحال نبود، اما وانمود می کرد که هست. تمام مدتی که آسمان و ریسمان برایش می بافت، قلبش به شدت می تپید. صورتش خیس بود و دهانش خشک.
انگار حکم قتل خود را به دست خود امضا می کرد...
*آخرم را
شنیده ای اما...
در دلت هیچ التهابی نیست
با تو مرگ و
بدون تو مرگ است...
عشق را هیچ انتخابی نیست!
ع.آذر
- ۹۴/۱۰/۰۱