چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
بایگانی
نویسندگان

*تو می خندی و من بدجور میلم می کشد سیگار

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

رقصِ فراموشی


میگم دارم زومبا کار میکنم.

میگه زومبا چیه دیگه؟

بهش میگم.

میگه شنا کن،بهتره،شبهناک هم نیست!

پ.دلم میخواد سرشو بکوبم به دیوار.بعد پابرهنه وسط خیابون سیگار دود کنم....

و تو تمام نمی شوی



در لابه لای ذکرهایم

در اندوه سنگینی گناه

میان العفو گفتن ها

تویی که قلبم به یادش در آرامشی عمیق 

دل دل می زند...

ب بسم الله


 در غم از دست رفتن وبلاگم در بلاگفای نه چندان عزیز، چند روزی سکوت...