پیشونی، منو کجا میشونی
- شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ق.ظ
نشسته بودم زیر سشوار مامان تا شلال گیسوان سیاه شده ام را روی شانه هایم رها کنند.
مامان حرف می زدند، چیزی شبیه گلایه از آدم ها بود انگار و من هیچ نمی شنیدم.
چشمانم را بسته بودم و به دخترک هشت ساله ای فکر می کردم که صبح های تاریک زمستان، مادرش اورا می نشاند و موهایش را می بافت تا راهی مدرسه اش کند.
- ۹۴/۰۶/۲۱