چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى

حرف ها گاهى به زبان نمى آیند

چهاردیوارى
بایگانی
نویسندگان

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

ADHDطور؟!

 

بین در و دیوار نمانده بودم که این هم حاصل شد و پاهایم الان مداد رنگی شده‌اند؛ بنفش، قرمز، کبود...

 

شیشه برای شکستن است، نه؟!

 

شب هفتِ کسی‌ که رفته است: آدم‌ها دور هم جمع می‌شوند، گریه می‌کنند و همدیگر را بغل می‌گیرند. اما همیشه همه‌چیز این‌طور پیش نمی‌رود...

گوشه‌ اتاق من، آدمی سوگوار کز کرده، شقیقه‌هایش را می‌فشارد و مدام، مدام، مدام در هزارتوی ذهنش دنبال پاسخِ سوال‌هایی می‌گردد که حتی شاید دانستن‌شان، مرهمی بر دردهایش نباشد.

 

مرا ویرانه کردی، خانه‌ات آباد

 

بعد از خواب دوساعته شبانه، در حالی که تپش قلب دارم و بدنم چنان می‌لرزد از ضعف که دلم فقط نوازش تخت‌خواب را می طلبد، مجبورم به خزعبلات مدیر اجرایی با لبخندی کش‌دار واکنش نشان دهم و در تنهاترین جمله دلپذیر کلامش میخکوب و حسرت به دل بمانم؛" عطر بی‌نظیر شکوفه‌های بلوط ایلام".

 

 

 

دو روز بعد

 

مرد همسایه گویا همسرش را می‌زد، صدای داد و کوبیدن و فرو ریختن می‌آمد؛ هیچ‌کدام‌شان را دوست ندارم.

نشستم پشت چرخ.

 تمرکز ندارم، سه بار کمر دامن را دوختم و شکافتم. خاموشش کردم و ماندم. صورتم را در پس دستانم پنهان کردم و روز قبل تکرار شد.

_دارم فرو می‌ریزم‌.

۱۵:۰۶،حوالی ۱۷ اردی، بهشت؟!

 

...بالشت اشکاهایم را پاک می‌کند،

پتو بغلم می‌گیرد

و

فردا کسی به من صبح بخیر نمی‌گوید.